آرشیو وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
فایل و پروژه دانشجویی دی ال ایکس کو : مرجع دانلود فایل شنبه 94 اسفند 29 :: 1:56 صبح :: نویسنده : محسن گروسی
پایان نامه بررسی زمین شناسی البرز مرکزی در 230 صفحه ورد قابل ویرایش جایگاه زمین شناسی ایران
در زمین شناسی ایران، این باور وجود دارد که سرزمین ایران در بخش میانی کوهزاد آلپ- هیمالیا است، که از باختر اروپا آغاز و پس از گذر از ترکیه، ایران، افغانستان تا تبت و شاید تا نزدیکی های برمه و اندونزی ادامه دارد (شکل 1-1)
جایگاه زمین شناختی ویژة این کوه ها در فصل مشترک دو قارة اوراسیا و گندوانا سبب شده تا دربارة چگونگی پیدایش این نوار چین خورده دو انگارة بزرگ ناودیس تتیس و زمین ساخت ورقی مورد بحث باشد بررسی دو انگارة یاد شده و گفتمان در این زمینه میتواند در بیان جایگاه زمین شناسی ایران کارساز باشد.
انگارة بزرگ ناودیس تتیس: براساس این نظریه، در جایگاه کنونی کوه های آلپ- هیمالیا، بزرگ ناودیسی وجود داشته است که از اشتقاق ابر قارة پانگه آ شکل گرفته و زادگاه نوار چین خوردة آلپ- هیمالیا است. دربارة بخش ایرانی این بزرگ ناودیس فرض بر آن است که البرز، به دلیل داشتن سنگ های آتشفشانی فراوان، نوعی ائوژئوسینکلینال و زاگرس به دلیل نداشتن سنگ های آتشفشانی نوعی میوژئوسینکلینال است که به وسیلة تودة مقاوم ایران مرکزی از یکدیگر جدا بوده اند.
با آغاز پژوهش های زمین شناختی گسترده، این یقین به دست آمد که انگارة بزرگ ناودیس تتیس با ویژگی های زمین شناختی ایران همخوانی و هماهنگی ندارد و ایرادات زیر بر آن وارد است:
§سنگ های منسوب به پرکامبرین ایران، با وجود دگرگونی و دگرشکلی پیشرفته، آواری های انباشته شده در حوضه های کم ژرفایند.
§ردیف های پرکامبرین پسین- تریاس میانی ایران، رسوبات کنار قاره ای هستند که در محیط های پلاتفرمی انباشته شده اند. در ضمن، در این توالی ایست های رسوبی متعدد وجود دارد که گاهی به بزرگی 40 و حتی 70 میلیون سال است بنابراین ویژگی های سنگی و محیط های رسوبی پرکامبرین پسین- تریاس میانی ایران شباهتی به بزرگ ناودیس ندارد.
§ردیف های تریاس بالا- ژوراسیک میانی ایران (به جز زاگرس) رسوب های زغالدارند که در حوضه های پیش بوم باتلاقی- مردابی نزدیک به ساحل انباشته شده اند.
§توصیف تودة میانی برای ایران مرکزی پذیرفتنی نیست، چرا که فازهای گوناگون آلپی بر این بخش اثر درخور توجه دارند و حتی در مقایسه با البرز و زاگرس پویاترند.
§فراوانی سنگ های آتشفشانی سنوزوییک نمی تواند از ویژگی های بزرگ ناودیسی البرز باشد چرا که از یک سو بخشی بزرگ از این سنگ ها بر محیط های رسوبی بر قاره ای گواهی می دهند و ویژگی بزرگ ناودیس ها را ندارند و از سوی دیگر، سنگ های آتشفشانی یاد شده محدود به البرز نیستند و این گونه سنگ ها را می توان در گستره هایی وسیع از ایران مرکزی دید.
§مقایسه رسوبات پالئوزوییک و مزوزوییک البرز و ایران مرکزی نشان میدهد که در بسیاری از زمان ها، رسوبات این دو پهنه در شرایط یکسانی انباشته شده اند و رخسارة سنگی همانند دارند. به گفتة دیگر نه ایران مرکزی تودة میانی بوده و نه البرز بزرگ ناودیس.
با تکیه بر گفته های یاد شده دیده میشود که تکوین حوضه های رسوبی ایران و رویدادهای زمین ساختی آن را نمی توان با ساخت های پیچیدة زمین ناودیس ها مقایسه کرد و سنجید.
انگارة زمین ساخت ورقی: وجود بعضی پوسته های اقیانوسی سبب شده است تا گروهی از زمین شناسان، جایگاه زمین شناسی ایران را در چارچوب زمین ساخت ورقی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. به باور این زمین شناسان (اسمیت، هامیلتون، 1970، کرافورد، 1972، و ....)، در محل کنونی راندگی اصلی زاگرس اقیانوسی گستردهای به نام تتیس وجود داشته که دو قارة آفریقا- عربستان (گندوانا) و اروپا قارة اوراسیا و زاگرس لبة شمالی سپر آفریقا- عربستان هستند. سه دلیل عمدة این دیدگاه عبارتست از:
§تفاوت رخساره های سنگی و زمین ساختی رسوبات دوران دوم و سوم زاگرس با سایر نواحی ایران.
§وجود سنگ های افیولیتی در امتداد راندگی اصلی زاگرس.
§وجود نوار آتشفشانی ارومیه- بزمان.
یافته های نوین زمین ساختی ایران نشان می دهند که انگارة زمین ساخت ورقی بیانگر جایگاه واقعی زمین ساختی ایران نیست و الگوی توصیف شده به ویژه تعلق ایران مرکزی و البرز به قارة اوراسیا با پاره ای از واقعیت های ملموس در ناهماهنگی است. زیرا:
§پی سنگ پرکامبرین ایران مرکزی و عربستان از نظر نوع سنگ ها شرایط پیدایش و زمان سخت شدگی شباهت زیاد دارند.
§پس از سخت شدن پی سنگ پرکامبرین، از زمان پرکامبرین پسین تا تریاس میانی، شرایط حاکم بر محیط های رسوبی البرز، ایران مرکزی، زاگرس و عربستان همانند بوده است. همانندی رخساره های سنگی مورد سخن، ضمن نفی جدایی البرز- ایران مرکزی از زاگرس- عربستان، نشان میدهد که دست کم در زمان های پرکامبرین پسین، کامبرین و حتی اردویسین تمام نواحی یاد شده سرزمینی یکپارچه بوده است.
اسمیت (1973)، در بازپسین انگارة زمین ساخت ورقی خود، بر این باور است که اقیانوس تتیس در زمان پرمین شکل گرفته و همزمان با پیدایش اقیانوس هند بسته شده است. ولی، افتخار نژاد (1359) سنگ آهک های پرمین زاگرس، به ویژه افق های بوکسیتی آن را مشابه البرز، ایران مرکزی و آذربایجان می داند که نشانگر شرایط آب و هوایی یکسان در این نواحی و یکپارچگی آنهاست.
§در انگارة زمین ساخت ورقی، کمان های ماگمایی حاصل از فرورانش باید دارای ترکیب شیمیایی کلسیمی- قلیایی باشند در حالی که، کمان ماگمایی ارومیه- بزمان، بیشتر، فرآورد تکاپوی ماگمایی از نوع قلیایی است که یادآور کافت های درون قارهای است.
§بسیاری از زمین شناسان بر این باورند که برخورد نهایی دو ورق زاگرس و ایران مرکزی به سن کرتاسة پسین- پالئوسن است. چنانچه این فرض درست باشد در آن صورت فرآیندهای ماگمایی ترشیری ارومیه- بزمان را می توان نوعی ماگماتیسم بعد از برخورد قاره ای دانست که وابسته به پدیدة فرورانش نیست (عمیدی، امامی، 1984).
§بیشتر زمین شناسان بر این باوراند که زمان به هم رسیدن و چفت شدگی آغازین دو ورق ایران مرکزی و زاگرس- عربستان در اواخر کرتاسه بوده است. به همین دلیل، کمان ماگمایی ارومیه- بزمان که حاصل فرورانش و چفت شدگی است، باید به سن کرتاسة پسین باشد. در حالی که تکاپوهای آتشفشانی این کمربند در ائوسن آغاز شده و در میوسن به بشترین مقدار رسیده است، یعنی زمانی که گمان می رود فرورانش به پایان رسیده و برخورد نهایی ورقها صورت گرفته است.
به لحاظ وجود رخنمون های افیولیتی در محل راندگی اصلی زاگرس، وجود یک اشتقاق درون قاره ای بین ایران مرکزی و زاگرس- عربستان حتمی است. ولی، محل و زمان اشتقاق، میزان جدایش بین دو ورق و حتی زمان به هم رسیدن دوبارة ورق ها و چگونگی بسته شدن آن پرسش هایی است که هنوز به طور نهایی پاسخ داده نشده است.
افیولیت های کرمانشاه و نیریز باعث شده اند تا گروه بزرگی از زمین شناسان، محل اشتقاق را منطبق بر راندگی امروز زاگرس بدانند. در حالی که فالکن (1967)، علوی (1991)، محل زمیندرز را در حدود 130 کیلومتر به سوی شمال خاور و در لبة جنوب باختری کمال ارومیه- بزمان می دانند.
چنانچه اشتقاق بین ورق ایران و ورق زاگرس- عربستان محل جدایش دو قارة اوراسیا و گندوانا باشد، پدیدة اشتقاق باید بسیار کهن باشد در حالی که اسمیت (1973) به زمان پرمین باور دارد و شواهد مستند دال بر تریاس پسین است.
اسمیت، هامیلتون (1970)، اشتقاق دو ورق را به پهنای هزاران کیلومتر دانسته اند در حالی که گروهی از جمله نبوی (1355) اشتقاق مورد نظر را از نوع دریای سرخ می دانند و بر این باوراند که بازشدگی قسمت هایی از ایران، در طول شکاف های سراسری و بوجود آمدن کافت ها، پدیده ای است که می توانسته است موجب بوجود آمدن پوسته های اقیانوسی باشد. و لذا، مقدار پوستة اقیانوسی آن چنان نبوده که بتواند در مراحل فرورانش عمل کند. به نظر اشتوکلین (1984) نیز، تتیس جوان می توانسته یک گودال باریک باشد و هیچ گاه پوستة اقیانوسی زیادتری نسبت به آنچه امروزه در کمربندهای افیولیتی می بینیم، تولید نکرده است. و یا، کشفی (1976) با انگارة زمین ساخت صفحه ای در جنوب ایران موافق نیست و بر این باور است که دیدگاه زمین ناودیسی، برای توضیح زاگرس و دیگر رشته کوه های تتیس سازگاری بیشتر دارد.
زمان و چگونگی به هم رسیدن دوبارة ورق ها همچنان میتواند قابل بحث باشد. دگرشیبی میان سازند تاربور (به سن ماستریشتین)، و مجموعه های افیولیتی- رادیولاریتی نیریز سبب شده است تا بیشتر زمین شناسان بسته شدن کافت زاگرس را به سن پیش از ماستریشتین (کرتاسة پسین) بدانند. ولی، پورحسنی (1983) توده های نفوذی الیگوسن- میوسن مناطق نطنز، سرچشمه و جبال بارز را با روند زمیندرز زاگرس همروند و به دلیل پایین بودن بنیادین ایزوتوپ استرانسیوم این توده ها را منشاء گرفته از گوشتة بالایی می داند و نتیجه میگیرد که بسته شدن زمیندرز زاگرس خیلی دیرتر از کرتاسة پسین، و به گفته ای، در نئوژن انجام گرفته است. موضوع مطلب : |
||
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب
|
||